ماردین زاهدی
انسانها معمولا در زمان احتیاج و اجبار بیشتر از هر زمانی دچار فریب خوردگی میشوند, این یک واقعیت است که مغز انسان برای فرار از مشکل میتواند خاطرات و واقعیتها را پاک کرده و افکار ایده ا٠“لیستی و فانتزی را جایگزین ا٠“ن کند. اما قطع به یقین تمامی تصمیم هایی که در این زمانها گرفته میشود منجر به پشیمانی گشته و بسیار بدتر از قبل شکنندگی روحی و روانی را که پس از چند بار شکستن باورهایش داشته را به همراه خواهد داشت. از این موارد تجربیات میتوان به اواخر سرنگونی رژیم پهلوی و وعده های پوشالی خمینی قبل از قدرت گرفتنش اشاره کرد که با سوار شدن بر احساسات مردم, به قدرت رسيد و پس از ا٠“ن در اوج توحش و درندگی دست به کشتار و از بین بردن ملت ایران و کوردستان زد. اکنون و بعد از بیش از چهل سال و در اوج ضعف و تزلزل رژيم،رضا پهلوی نيز با تمام حواشی که داشته از مباحث اصلاحاتی گرفته تا پشتیبانی از سپاه تروریستی پاسداران, امروز سخن از ا٠“لترناتیو مردمی میزند و راه نجات مردم را اتحاد میداند. اما ا٠“یا رضا پهلوى که حتی باوری به حقوق هیچکدام از ملیتهای غیر پارس ندارد و نیز در زمان حکومت پدر و پدر بزرگش شاهد سرکوب تمام این ملیتها بوده ایم میتواند از ا٠“لترناتیو مردمی و اتحاد همه جانبه سخن بگوید? در واقع اتحاد و همبستگی با حکومتی دموکراتیک و پارلمانی و سکولار میتواند بهترین گزینه برای حکومت باشد اما نه با سخن و وعده, و نه از زبان کسى که کمترين هوادار در ايران دارد. همانگونه که بارها شاهد پارادوکسهای رفتاری و گفتاری از رضا پهلوى بوده ایم, با تبعیت از عقل نمیخواهیم شاهد و عامل استرداد و عودت تجربه تلخ چهل سال قبل باشیم. ملت ایران و کوردستان تنها خواستار احقاق حقوق خود هستند و هرگز اجازه تخریب مجدد زندگی, باورها و مبارزات چندین ساله خود را تحت تاثیر هیچ نامی نخواهند داد.