ماردین زاهدی
در هفتههای اخیر، محمدرضا باهنر عضو شورای امنیت ملی رژیم ایران، با سخنانی درباره «عدم الزام قانونی حجاب» موجی از بحث برانگیخت. برخی این گفته را نشانهای از نرمش در حاکمیت تعبیر کردند، اما واقعیت خلاف آن است. درست در زمانی که چنین اظهاراتی مطرح میشود که آمار اعدامها، بازداشتها و صدور احکام سنگین علیه مخالفان سیاسی و اجتماعی به بالاترین سطح در سالهای اخیر رسیده است. این همزمانی «لبخند فرهنگی» با «چوبهٔ دار سیاسی» تصادفی نیست؛ بخشی از راهبرد فریب و تحریف افکار عمومی است.
حکومت پس از انقلاب ژینا دریافت که مشروعیتش در میان بخشهای بزرگی از جامعه بهکلی فرو ریخته است. از همین رو میکوشد با نشان دادن چند چهرهٔ بهظاهر “عقلگرا” مانند باهنر، وانمود کند که در حال اصلاح است.
اما این نمایش اصلاح، نه برای گشایش سیاسی، بلکه برای تغییر میدان مطالبه است.
مردم آزادی، عدالت و کرامت میخواهند؛ اما حاکمیت این خواست را به «آزادی پوشش» تقلیل میدهد تا از پاسخگویی به مطالبات واقعی بگریزد.
بهبیان سادهتر، آزادی ظاهری حجاب، برگ انجیر پنهان کردن اعدامهاست.
چرا کە همزمان با این نمایش مضحک فرهنگی، دستگاه قضایی و امنیتی رژیم روزانه اعدام میکند؛ از فعالان مدنی و مخالفان گرفته تا زندانیان عادی. گزارشهای سازمانهای حقوقبشری نشان میدهد که در سال ۲۰۲۵ شمار اعدامها در ایران بیش از سالهای گذشته بوده است.
این سیاست دو هدف دارد:
۱. ایجاد رعب در جامعه تا هر حرکت اعتراضی در نطفه خفه شود.
۲. ارسال پیام قدرت به بیرون در شرایطی که فشارهای بینالمللی (بهویژه با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها) افزایش یافته است.
بهعبارت دیگر، هرچقدر فشار خارجی بیشتر میشود، حکومت در داخل خشونت را تشدید میکند تا ضعف خود را پنهان کند و توازن را با ترس داخلی برقرار سازد.
در همین مقطع، تلاشهایی از سوی ترامپ و متحدانش برای ارائهی «طرح صلح غزه» در جریان است. اگر این طرح به آتشبسی پایدار منجر شود، احتمال دارد اسرائیل و برخی قدرتها انرژی خود را متوجه حکومت ایران کنند.
حاکمیت ایران این خطر را میداند، و بهجای اصلاح درونی، راه بقا را در کنترل شدید داخلی و فریب افکار عمومی میبیند.
به همین دلیل، گفتمانهایی مانند «آزادی پوشش» بهعنوان سوپاپ اطمینان استفاده میشوند تا وانمود شود که حکومت تغییر کرده، در حالی که در زیر پوست جامعه، سرکوب بیوقفه ادامه دارد.
انقلاب ژینا جنبشی برای آزادی همهجانبه و پایان استبداد بود؛ نه صرفا تنها برای انتخاب نوع پوشش.
اگر چه موضوع حجاب یکی از اصلی ترین موضوعات انقلاب ژینا و در نقطه مقابل بخشی از خط قرمزهای قوانین حکومت ایران است، اما فروکاستن آن تنها به آزادی حجاب، تحریفی حسابشده است که هم رژیم و هم برخی رسانههای خارجی وابسطه به رژیم به آن دامن میزنند تا خواست مردم را سطحی جلوه دهند.
اما واقعیت این است که مردم برای عدالت، رفع تبعیض ملی، آزادی سیاسی، و زندگی انسانی برخاستند.
اما راهکار برای آگاهسازی و مقابله با فریب های رژیم چیست؟
مانند همیشه اپوزسیون مخالف حکومت نقشی کلیدی در روشنگری این موارد ایفا میکند. به عنوان مثال با افشاگری هدفمند که;
۱.باید پیوند میان «نرمش فرهنگی» و «اعدامهای سیاسی» آشکار شود. هر خبر از آزادی ظاهری باید در کنار آمار سرکوب منتشر گردد.
۲. آموزش سیاسی و رسانهای،
مردم باید بیاموزند که رژیم از تکنیکهای «مدیریت بحران از طریق سرگرمی فرهنگی» استفاده میکند؛ یعنی با بحثهای بیثمر، افکار را از سیاست و عدالت منحرف میکند.
۳. تقویت صدای جنبشها
جنبش ژینا باید معنای اصیل خود را بازپس بگیرد: جنبش برای رهایی انسان است نه صرفا برای آزادی پوشش.
۴. شبکهسازی آگاهی درون جامعه،
هر فعال سیاسی یا مدنی باید نقش رسانهٔ کوچک را ایفا کند؛ پیوند میان ظلم و ریا را در گفتوگوهای روزمره افشا کند.
۵. پایش حقوق بشری منظم،
انتشار گزارشهای دورهای از اعدامها، بازداشتها و وضعیت زندانیان سیاسی، در برابر تبلیغات حکومتی از «تغییر فرهنگی» بهترین ضدفریب است. که معمولا رسانه های اوپوزسیون میتوانند بهترین نقش را در این زمینه داشته باشند.
در شرایطی که فشارهای بینالمللی با مکانیسم ماشه دوباره در حال اوجگیری است، و طرح صلح غزه میتواند زمینهی بازآرایی سیاسی منطقه را فراهم آورد، حاکمیت ایران بیش از هر زمان به بازیهای روانی روی میآورد.
اظهارات باهنر و امثال او درباره آزادی حجاب نه نشانهی اصلاح، بلکه نشانهی ترس است؛ ترس از جامعهای که دیگر به وعدهها و ترفندهایش باور ندارد.
آگاهی، تنها سلاح مردم در برابر این فریب است.
مردم باید بهتر درک کنند و بدانند که آزادی پوشش بدون آزادی جان و اندیشه بیارزش است و با آزادی اندیشه دیگر هیچ حکومتی نمیتواند با «نرمش فرهنگی» مشروعیت خود را بازسازی کند.