قلهک در حالی که جامعه ایران علیرغم زخمهای سرکوب و جنابت هنوز در تبوتاب مبارزه برای آزادیاست، علی مطهری، یکی از آقازادگان در رژیم ایران، بار دیگر چهره واقعی خود را عیان کرد. او در حالی که احتمالاً در خانه ۵۷۰ متریاش در محله اعیاننشین قلهک لم داده و از مواهب رانتی پسر ایدئولوگ نظام بودن لذت میبرد، شمشیر را برای زنان و جوانان ایرانی از رو بسته است. تشبیه مخالفان حجاب اجباری به مخالفان لایحه قصاص در اوایل انقلاب، یک اظهارنظر ساده نیست؛ این یک دعوت آشکار به تکرار سناریوی حذف، سرکوب و اعدامهای فلهای دهه شصت است. وقتی علی مطهری به سرنوشت مخالفان قصاص و حکم خمینی اشاره میکند، دقیقاً چه پیامی میدهد؟ در خرداد ۱۳۶۰، خمینی مخالفان لایحه قصاص (جبهه ملی ، مجاهدین خلق، پیشمرگان سازمان و احزاب سیاسی و روشنفکران) را مرتد نامید و همین حکم، زمینهساز یکی از تاریکترین دورانهای تاریخ ایران شد که در آن هزاران نفر به جوخههای اعدام سپرده شدند. مطهری با این قیاس، عملاً میگوید: با مخالفان حجاب اجباری بحث نکنید، آنها را مانند آزادیخواهان دردهه شصت قلعوقمع کنید. این منطق کسی است که سالها زیر نقاب میانهروی و منتقد دلسوز پنهان شده بود، اما اکنون که پایههای رژیم به لرزه افتاده، نقاب را کنار زده و همان ذات تمامیتخواه و داعشیمسلک خود را نشان میدهد. تناقض تهوعآور ماجرا در جایگاه گوینده است. علی مطهری نماینده تاموتمام اشرافیت مذهبی است. طبقهای که نان انقلاب را میخورد، در خانههای چند صد متری شمال شهر زندگی میکند، فرزندانش از رانتهای خاص بهرهمند میشوند، اما برای دختران و پسران مردم در جنوب شهر و شهرستانها نسخه ریاضت و اطاعت میپیچد. کسی که دغدغهاش حفظ متراژ خانهاش در قلهک و تداوم امتیازات موروثیاش است، چگونه به خود اجازه میدهد برای ملتی که جانشان به لب رسیده، خطونشان بکشد؟ خانه ۵۷۰ متری او، نماد فاصلهی نجومی میان کارگزاران رژیم و واقعیت جامعه است. او از برج عاج خود به پایین نگاه میکند و چون توان درک تغییرات بنیادین جامعه را ندارد، تنها راه چاره را در بازگشت به کشتار دهه ٦٠میبیند. سالها رسانههای حکومتی سعی کردند از علی مطهری چهرهای متفاوت بسازند؛ کسی که گهگاه انتقادی میکرد و به عنوان سوپاپ اطمینان عمل مینمود. اما این اظهارنظر نشان داد که در بزنگاههای تاریخی، تفاوتی میان اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل در این ساختار وجود ندارد. وقتی پای اجبار ایدئولوژیک در میان باشد، مطهری کتوشلواری ساکن قلهک، همان زبانی را به کار میبرد که تندروترین بازجوهای زندان اوین به کار میبرند. او ثابت کرد که آزادی بیان و حقوق شهروندی برای امثال او، تنها تا زمانی اعتبار دارد که خط قانونهای پوسیده نظام مثل حجاب اجباری را علیە زنان نکند. علی مطهری و همفکرانش دچار یک خطای محاسباتی بزرگ هستند. آنها تصور میکنند جامعهی آگاه و متصل امروز، همان جامعهی وحشتزدهی سال ۱۳۶۰ است که بتوان با یک حکم ارتداد، آن را به سکوت واداشت. آنها نمیفهمند که نسل جدید نه از نام خمینی میترسد و نه تهدیدهای امثال مطهری برایش اعتباری دارد. این اظهارات، نه از سر قدرت، بلکه از سر استیصال است. فریادهای کسی است که میبیند قطار تاریخ در حال عبور از روی تفکرات قرونوسطایی اوست و او از پشت پنجرههای قصر ۵۷۰ متریاش، کاری جز تهدیدهای توخالی از دستش برنمیآید. تاریخ مصرف این تهدیدها، درست مثل مشروعیت این رژیم، سالهاست که به پایان رسیده است.



