در شرایطی که شیرازهی اقتصادی کشور از هم پاشیده و فقر مطلق گلوی میلیونها ایرانی را میفشارد، اخبار منتشر شده از لایحه بودجه، پرده از واقعیتی تلخ و تکاندهنده برمیدارد. اختصاص رقمی بالغ بر ۷۰ هزار میلیارد تومان به نهادهای بهاصطلاح فرهنگی—که در واقعیت چیزی جز پروپاگاندا و بازوهای ایدئولوژیک رژیم نیستند—نشان میدهد که اولویت حاکمیت نه رفاه مردم، بلکه بقای خود و راضی نگهداشتن جیرەخواران است. همزمان، زمزمههای حذف یارانهها و افزایش قیمت بنزین، گواهی بر این است کە سیستم برای جبران هزینههای گزاف خود، بار دیگر دست در جیب مردم کرده است. تخصیص این بودجهی نجومی به نهادهای مذهبی و فرهنگی خاص، در حالی صورت میگیرد که کارکرد این مۇسسات برای جامعه تقریباً صفر است. این نهادها که سالهاست مانند بختک بر بودجه عمومی افتادهاند، نه تنها خروجی مثبتی ندارند، بلکه مأموریت اصلیشان ترویج قرائتهای حکومتی و سرکوب نرم فرهنگی است. در قاموس این رژیم، «فرهنگ» اسم رمزی و برای توزیع رانت میان خودیها است. این ۷۰ هزار میلیارد تومان، در واقع هزینهای است که حکومت میپردازد تا شبکهای از مداحان، مبلغان و موسسات اقماری بیخاصیت را سرپا نگه دارد؛ هزینهای برای خرید وفاداری عدەای، از کیسهی اکثریتی که محتاج نان شب هستند. این پول میتوانست مرهمی بر زخمهای زیرساختی، درمانی یا آموزشی کشور باشد، اما سیستم ترجیح میدهد آن را در چاه ویل نهادهای ایدئولوژیک بریزد. وقاحت ماجرا آنجاست که حاکمیت برای تأمین این ریختوپاشهای ایدئولوژیک، دچار کسری بودجه شده و برای جبران آن، بیرحمانه به سمت سفرهی مردم یورش برده است. طرحهایی مانند افزایش قیمت بنزین و حذف یارانههای انرژی، تحت عناوین فریبندهای چون «ناترازی انرژی» یا «عدالت توزیعی» مطرح میشوند، اما واقعیت چیزی جز انتقال هزینه ناکارآمدی و فساد سیستم بر دوش مردم نیست. مسعود پزشکیان و کابینهاش که تنها کارگزاران اجرایی اوامر «هسته سخت قدرت» هستند، مأموریت یافتهاند تا این فشار اقتصادی را مدیریت و اجرا کنند. آنها میدانند که افزایش نرخ بنزین یعنی شعلهورتر کردن آتش تورم، اما بقای دستگاه سرکوب و تبلیغات برایشان از جان و نان مردم حیاتیتر است. مسعود پزشکیان که با ژستهای اخلاقمدارانه و خواندن خطبههای نهجالبلاغه سعی در فریب افکار عمومی داشت، اکنون در آزمون عمل، چهرهی واقعی کارگزار نظام را به نمایش گذاشته است. استناد میکند به کلام علی (ع) که نماد عدالت و مبارزه با ویژه خواری بودە، در حکومتی که بودجهاش سند رسمی تبعیض است، توهینی آشکار به شعور جامعه محسوب میشود. مردم به درستی میپرسند: آقای گماشتهی نظام! در کجای قوانین رایج حتی عقب ماندە آمده است که باید گلوی فقرا را فشرد تا جیب رفقا و نهادهای بیمصرف پر شود؟ کجای عدالت علوی اجازه میدهد که سرمایههای ملی صرف موسساتی شود که هیچ دردی از مردم دوا نمیکنند، در حالی که ملت زیر بار گرانی له میشوند؟ نتیجهگیری: بنبست یک سیستم غارتگر آنچه در لایحه بودجه میبینیم، نه یک برنامه مالی، بلکه یک «بیانیه جنگ اقتصادی» علیه مردم ایران است. رژیم با این تصمیمات نشان داد که اصلاحناپذیر است و ساختار آن بر مبنای غارت منابع عمومی به نفع یک الیگارشی اقلیت بنا شده است. تداوم تزریق پول به نهادهای بیبازده و دستدرازی به معیشت مردم، نشاندهنده بنبست کامل حاکمیت است. آنها برای به تأخیر انداختن فروپاشی خود، چارهای جز مکیدن آخرین قطرات خون اقتصاد ایران ندارند. در این میان، پزشکیان و حکومت او تنها ویترینی برای عادیسازی این چپاول سیستماتیک هستند؛ ویترینی که پشت شیشههای آن، حقیقتِ تلخِ قربانی شدن مردم به پای بتهای ایدئولوژیک نظام، به وضوح دیده میشود.



