سعدون رسولی (بخش دوم - پایان)
سیاست استثمار نامرئی همه ابعاد و همه سنین جامعه را در بر میگیرد که بر همین اساس اولین گعمه برای بارگـذاری این استثمار افکار کودکان می باشد که نسل آینده کشور هستند برای همین منظور راهکارهای ریشهای و اساسی در نظر گرفتهاند تا کودکان از همان دوران اولیه برخورد با اجتماع یعنی شروع تحصیل تحت استثمار نامرئی قرار بگیرد و اولین برخورد کودکان با این افکار و سیاست کتابهای درسی و قوانین و مقررات از پیش طراحی شده آخوندهاست. میتوان گفت بطور کلی ساختار نظام آموزش و پرورش ایران از شروع دوران ابتدایی تا مقاطع دبیرستان و پیش دانشگاهی که از حساسترین دوران آموزش و آگاهی فرد است تحت اختیار همین استثمار نامرئی می باشد یعنی رژیم سعی بر آن دارد از همان دوران ابتدایی تحصیل افکار، سیاستهاو عقاید بنیادگرایی مذهبى را از طریق کتابهای درسی به کودکان تزریق کند همچون نهالی که در زمین مساعدی کاشته می شود و ابزارهای مختلف از این نهال نوپا محافظت می کند بدین معنی که کودک از همان دوران ابتدایی تحصیل تا مقاطع بالاتر بطور مکرر ایدئولوژی شوم آخوندى را به عنوان ارزش و هنجار قلمداد کند که اگر روزی کسی صدای مخالف سر داد به چشم ضد ارزش و ضد هنجار به او بنگرد که چون اکثر خانوادهها شناخت کافی با آنگونه سیاست استثمار گرانه ندارند متأسفانه کودکانشان قربانی ایدئولوژی اصولگرایی مذهبی خواهد شد در باب مثال خواندن همیشگی فرج مهدی و سرود انقلاب مهدی و تکبیرهای اجباری در مدارس سنی مذهب به عنوان ارزش طرحریزی شده بطوریکه کودکان سنی مذهب و سایر مذاهب و ادیان ناخواسته تمامی سرودهای مذهبى و آخوندی شیعه را حفڤ می کنند. شایان ذکر است نسلی که زائیده این افکارند همان انسانهای فاناتیک می شوند که جامعه را بسوی پرتگاه افراط گرایی و اصول گرایی مذهبی سوق می دهند و نسلی دیگر مثل نسل پدران ما بهوجود می اید که نهایتا٠‹ هر دو نسل با هرگونه تغییر نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حتی اگر به نفع جامعه باشد مخالفت می ورزند و آنرا مخالف آیین اسلام و بدعت می دانند که برای عوض کردن این سیستم فکری منجمد و خودساخته آخوندى یک جهش فکری همه جانبه لازم و بدیهی است. اینچنین است که افکار لطیف کودکان تبدیل به صید شکارچیان درنده می شوند و با برگزاری مراسمات به ظاهر مذهبی، سمینارها، مسابقات و فستیوالها و تشکیل حوزههای بسیج دانش آموزی زمینه را برای استمثار روح و فکر کودکان و نوجوانان فراهم میکند بطوریکه در خیلی مقاطع دانش آموزانی که عضو بسیج باشند از امتیازات ویژهای برخوردار می شوند و سایرین به ناچار اقدام به عضو شدن در این ارگان تروریست پرور می شوند. علاوه بر کودکان و نوجوانان افراد جوان و میانسال هستند که از آگاهی نسبی برخوردارند که آنها نیز به فراخور مقتضیات جامعه نیز زیر ذرهبین و استثمار نامرئی از راهها و سیاستهای دیگر کنترل می شوند. بعد از محیط مدرسه یکی دیگر از ابزارهایی که تمامی اقشار جامعه با آن سروکار دارند رسانه و مطبوعات است که یکی دیگر از پایههای این استثمار است بطوریکه صداوسیما، مطبوعات، رادیو به طرز رقت انگیزی تحت سیطره افکار آخوندى است و این را نمیتوان کتمان کرد که فرد غیر از افکار بنیادگرایی مذهبی و توجیه سیاستهای سیاه آخوندی چیز دیگری برای مطالعه یافت نمی کند براستی چگونه می توان یک چنین اختناق و بنیادگرایی در جامعه بوجود آورد جواب روشن است چون رژیم ایران دیکتاتور دینی و مذهبی است و غیر از آن به هیچ مکتب و فلسفهای مجال رشد نمی دهد از هر طریق که بشود چه استثمار مرئی یا نامرئی. برای ادامه این سیاست بهوسیله قدرت و کنشگر قوی به اسم سانسور نیازمند است. سانسور در ایران یکی از حیاتی ترین و اصلی ترین دانش و اساس ارتجاع تفکر آخوندی است و مشخصا٠‹ هدف آن جلوگیری از هرگونه ابراز نظر مخالف با رژیم در تمامی زمینهها اعم از سیاسی، مذهبی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی حتی تاریخی می باشد که عمدتا٠‹ به دو صورت مستقم و غیر مستقیم صورت می گیرد به عبارتی دیگر مرئی و نامرئی.
در سانسور مرئی رژیم با ابزار قدرت و خشونت تمامی موضوعاتی را که کوچکترین مخالفتی را با رژیم دارند در بازار یا هر نقطهای دیگر جمع آوری کرده موضوعاتی همچون ماهواره کتاب فیلتر کردن سایتهای مخالف و غیره، در سانسور نامرئی یا به عبارتی دیگر خود سانسوری که در اغلب رژیمهای دیکتاتوری به چشم می خورد نویسندهها و متفکران و تمامی کسانی که در کار مطبوعات، صدا و سیما و... مشغول به فرهنگ سازی و آگاهی بخشی هستند بر عکس اعتقادات، دانش، استعداد، باور و میل خودشان به ناچار موضوعاتی را منتشر می کنند که بسود رژیم و در مدح و ستایش انها باشد و در ایران تمامی این افراد و مۆسسات برای اینکه گرفتار مشکلات عدیده و احیانا٠‹ احضار کردن شبانه اداره شکنجه و آدم کشی اطلاعات نشوند هرچه را که منتشر می کنند از زیر فیلتر حاکم بر جو می گـذرانند و از یک کتاب دویست صفحهای چهل یا پنجاه برگ آن قابل چاپ می شود و این کتابچه چهل صفحهای بعد از تأیید هزار و یک اداره صرفا٠‹ بیت المال خور به اسم آزادی بیان با هزار و یک تعهد از طرف نویسنده و شرط از طرف رژیم به دست مردم میرسد و متأسفانه ما به عنوان جوان که زاییدهی این اختناق بودیم همواره از لحاظ عقلانیت، درک صحیح مسائل مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و متعاقبا٠‹ خانوادگی استثمار شدیم همانطور که گفتم یک پدرسالار دیگر همانند پدرانمان از ما می سازند که در اینجا خانوادهها مقصر اصلی نمی باشند چون پدران مهم فریب این سیاستها را خوردهاند بی آنکه متوجه این سیاست و استثمار شویم قربانی یک عقب گرد چند قرنی به اسم بنیادگرایی و اصولگرایی مذهبى شدیم بدون آنکه درک واقعی از مذهب داشته باشیم فقط مذهب را در افراط گرایی و اینکه خداوند قهار و عذاب دهنده است و برای خیلی از گناهان به جز٠’ اعدام شلاق و سنگسار راه برگشتی نیست و به دلیل درک جرم و کیفر و پی بردن به عاقبت شوم گناه محیط زندگی خود را تیره و تار ساختهایم و اینکه به جز خودداری از لذتهای گوارای زندگی وبال جرم پاک شدنی نیست مذهب را خلاصه کردهایم و از افراط گرایی وافکار یخ زدهای از این قبیل فقط قشر ممتاز روحانیت سود می برد. اینگونه عقب نگه داشتنها فرهنگی خیانت بزرگ دولتها به مردم است، سانسور، اختناق، جلوگیری از خواندن، نوشتن، آزادی بیان و به عبارت دیگر جلوگیری از فهمیدن حقایق و کنشهایی از این قبیل در مردم کُرد که همواره تحت بی عدالتی ڤلم و ستم و آپارتاید اقلیت و تحت هژمونی مذهب و اقلیت روحانیت به خود بودهاند ایجاد واکنشهای منفی مثل خشونت بی میلی و بی رغبتی جوانان به دین و مذهب و یا نهایتا٠‹ فرار از میهن می کند. از آثار دیگر استثمار نامرئی که شایان ذکر است ناهمگونی حقوق انسانها، قرار گرفتن در پرس ارتجاع روحانیت، ایجاد فضای خشک مذهبی در جامعه و خانواده و زیر پا گـذاشتن حقوق زن از طرف جامعه و خانوادههای ناآگاه می باشد و متأسفانه نمی دانیم از کجا ضربه خوردهایم و آثار بعدی این نایکسانی حقوقی و هژمونی و روحانیت و ارتجاع مذهب در ایران که همه در قالب استثمار نامرئی به خورد افکار مردم داده می شود سودش به عدهای محدود و روحانی میرسد و دودش به چشم بقیه می رود، بیکاری، گرفتاری در دام اعتیاد، طلاقهای اجباری، خیانتهای خانوادگی، از هم پاشیدن کانون خانودهها و فرار دختران از خانوادههای مردسالار، قتلهای ناموسی، فحشا و هزاران معضل دیگر خود را نشان می دهد و جامعه را به سوی گرداب افراطى گرایی هدایت می کند و امیدها و ایدئولوژیهای نجات رنگ می بازند و با ملیتاریزه کردن هرگونه صدای مخالف و جنبش آزادیخواهی صحنه را برای مبارزه فرهنگی و آگاهی بخشی و به طبع آن نجات ملت کُرد از یوغ ستم ملی و رسیدن به حقوق حقه خود محدود می کنداما آنها خوب می دانند که ما هنوز هستیم نفس می کشیم و از ارتجاع خسته شدهایم انها هرچقدر دانشجو و فعالان سیاسی را اعدام کنند، هر چقدر که تلویزیون و مطبوعات را سانسور کنند نمی توانند بیش از این جلوی جنبش روشنفکری را بگیرند نمیتواند جلوی خود آگاهی ما جوانان را بگیرند دیگر نمی توانند اجازه ندهند که ما نفهمیم چون مافهمیدهایم که تاکنون استثماری بودهایم که مجالی برای پی بردن به آن نداشتیم اما اکنون همه بیدارند همه نفس می کشند و همه بیزارند و تلاش آخوندها برای بقای دیکتاتوری و هژمونی و آپارتاید جنسی در ایران به جایی نخواهد رسید، چون این انقلاب، دیگر انفجار خواهد بود بلکه انفجار آگاهی خواهد بود و به تبع آن انهدام بنیادگرایی خواهد شد و متعاقبا٠‹ آزادی زن و مرد و هر انسان دیگر که تاکنون تحت استثمار و قتل و زنجیر آخوندی بوده است و این میسر نیست جز اینکه در این راه خون هدیه کنیم و هم جبهه شویم.