در نگاه اول به تيتر مطلب، واژگان منظره، طلوع و خورشيد همگى در تصور آدمى صحنههاى زيبا هستى را ترسيم مى نمايند و انگار هدف از خلق تصويريست بسيار زيبا و به يادماندنى. صدالبته در عالم واقعيت فضاى قبل از طلوع خورشيد بسيار خارق العاده و نيروبخش و آرام بخش مى باشد، اما متاسفانه براى خلق ستمديده کرد آن زمان بسيار شوم و تنفر برانگيز و وحشتناک است. نقطه اوج تراژديک فلسفه هستى و زندگانى زمانى است که در بهترين زمانها ناگوارترين رخدادهاى دست بشرى روى دهد و هنگامى که مى بايست در آن زمان در آرامش....
کامل تنها از شگفتيهاى طبيعت لذت برد و يا در آرامش مطلق بود، خبر اعدام فرزندى مادرى را داخدار مى کند و خانوادهاى را در ماتم فرو مى برد و حتى در بعضى مواقع ملتى را در سوگ و عزا فرو مى برد. بله، آن زمان به يمن حکومتهاى استبدادى براى ملتمان زمانى نفرين شده و انزجارآميزيست، آن زمان زمانيست که بهترين فرزندانمان را به پاى چوبهدار و براى اجراى حکم اعدام بردهاند و اين تراژيدى گويی بايد در تمامى مقاطع تاريخى و در گذر زمان براى مردممان تکرار و بازتوليد گردد.
هر چند واژه اعدامهاى سياسی ديرزمانيست که مردم کردستان بدان آشنايی دارند، اما از زمانى که رژيم جنايتکار و ددمنش آخوندى حاکميت ايران را در دستان خود قبضه نموده با سيلى از اعدامهاى سياسی روبرو بودهايم و رژيم آخوندى پايههاى نظام ديکتاتورى خود را با اعدامهاى سياسی و تيرباران دگرانديشان مستحکم نمود. هنوز جناياتى که در شهرهاى کردستان توسط حکام شرع دست نشانده خمينى صورت گرفت فراموش نشده است و پس از آن نيز اعدامهاى سياسی سال ٦٧ که فعالان سياسی بدون هيچ محاکمه و وکيل و هيئت منصفهاى به جوخههاى مرگ سپرده شدند. اعدام به قسمتى از پيکر اين غول خونخوار تبديل شده و بدون اعدام قادر به ادامه حکومت و حاکميت نيست. پر پر نمودن گل زندگى فرزاد کمانگر - اهل کامياران ، علی حيدريان - اهل سنندج ، فرهاد وکيلی - اهل سنندج ، شيرين علم هويی - اهل ماکو در ١٩ ارديبهشت ١٣٨٩ جنايت ديگرى بود که توسط رژيم آخوندى به اجرا درآمد و اين ماشين سير ناشدنى جرم و جنايت آخوندى با اعدام احسان فتاحيان ،حسين خضری ، فهسيح ياسمينى و فرهاد تارم ادامه داشته و همکنون نيز سايه مرگ ساير زندانيان سياسی کرد را تهديد مى کند و هر از چند گاهى خبر انتقال زندانيان کرد به سلولهاى انفرادى اين کابوس وحشتناک را در اذهان عمومى کردستان بار ديگر تداعى مى نمايد. همکنون حبيب الله گلپرى پوور، لقمان مرادى ـ اهل مريوان ، زانيار مرادى ـ اهل مريوان ، زينب جلاليان - اهل ماکو، شيرکو معارفی - اهل بانه ، حبيب لطيفی - اهل سنندج ، سامی حسينی - اهل سلماس ، سيد جمال محمدی - اهل سلماس ، رستم ارکيا ، رشيد آخکندى، مصطفی سليمی - اهل سقز ، انور رستمی، حسن طالعی - اهل ماکو، محمد امين عبداللهی اهل ميرواباد شهر بوکان، قادر محمد زاده اهل ميروآباد شهر بوکان، عزيز محمدزاده و عبدالله سروريان از جمله زندانيانى هستند که در انتظار اجراى حکم ناعادلانه خود شب و روز را پشت سر مى گـذارند.
طى چند روز اخير خبرهاى مبنى بر احتمال اعدام زانيار مرادى ، لقمان مرادى، شيرکو معارفى و حبيب الله گلپرى پور منتشر شد. زانيار و لقمان که به اتهام دروغين قتل پسر امام جمعه مريوان به اعدام محکوم شدهاند، پس از تاييد حکم از سوى دادگاه تجديد نظر ديوان عالى کشور، احتمال اعدامشان بسيار شدت يافته است. حهبيب به زندان سمنان انتقال داده شده و از هر گونه ملاقات با خانواده خويش محروم مانده است. وى در زندان توسط نيروهاى اطلاعاتى با هدف فشار و تخريب روحيه به اجراى قريب الوقوع حکم اعدام تهديد گرديده است. خانواده وى در حالى که به منظور ديدار با فرزندنشان به زندان سمنان مراجعه نموده بودند در اوج شقاوت با اهانت و ضرب و شتم زندانبانان مواجه گرديده و پس از اهانت و بی احتراميهاى فراوان تنها براى چند لحظه به مادر حبيب از پشت شيشههاى زندان اجازه ملاقات داده شد. خبرها حاکى از اينست که حبيب براى اجراى حکم اعدام به زندان سمنان منتقل شده است. از سوى ديگر شيرکو معارفى که به اتهام همکارى با نيروهاى انقلابی کورد به اعدام محکوم شده است، نيز به زندانهاى انفرادى منتقل شد و وى در عکس العمل به اين اقدام دست به اعتصاب زده است. خبرهاى منتشر شده خبر از احتمال اجراى حکم اعدام وى دارد. هر چند مقامات اقليم کردستان تلاشهاى براى لغو حکم اعدام آنها را در دستور کار خود قرار دادهاند، اما تاکنون هيچ خبرى از لغو حکم اعدام اين عزيزان مشاهده نمى شود.
خلق کرد در ايران تحت حاکميت رژيم آخوندى بيشترین آمار اعدامهاى سياسی و زندانيان محکوم به اعدام را دارد و رژیم ددمنش آخوندى در شرایط و مقاطعى براى ایجاد ترس و وحشت در بين کردستانيان، جوانان کرد را به طناب دار مى آويزد. در اين نظام قرون وسطايى هر فعاليت و جنب و جوشی را به محاربه با خدا و تهديد امنيت ملى و فساد در زمين قلمداد مى کند و هر حرکت و سخنى که باب ميل سردمداران نباشد برچسبى بدان وارد خواهد شد و در نهايت هم زندان و شکنجه و اعدام اصلى ترين وسيله و راه براى مقابله با آن خواهد بود. حتى در قوانين تدوين شده خود نظام تعريفى از جرم سياسی ارائه نشده است و بیشتر قوانین سليقهاى و تفسيرات متعددى را بهدنبال دارد. اما متاسفانه با توجه به وجود ديدگاه امنيتى هر بسترى در کردستان سياسی و مخالف با رژيم تلقى مى گردد و حتى کمترين منفزهاى تنفس آزاد هم بسته ماندهاند.
اين روند اسفناک تا زمانى که رژيم آخوندى بر اريکه قدرت باقى بماند ادامه خواهد داشت و راه چاره مقابله و عدم سکوت در برابر جنايت و توقف ماشين قصابی کردستان و جوانان کرد با توسل به مبارزه و حضور در جبهه مبارزين است. بايد براى نجات فرزندانمان در سياهچالهاى رژيم از هيچ تلاشی فروگـذارى نکنيم و به مانند گـذشته و تجارب ٢٣ ارديبهشت و حرکت اعتراضى که به خاطر اعدام فرزاد کمانگر و شيرين و عهلى و فرهاد سازماندهى شد را براى ساير فرزندان کردستان ادامه دهيم و به حکام جلاد بگوييم که در برابر کشتن فرزندان بيگناه کردستان سکوت پيشه نخواهيم کرد و تقاصشان را در صورتى که اعدام گردند پس خواهيم گرفت.