با هدف تحلیل و موشکافى رخدادها و وقايع سياسی کردستان و ايران و منطقه، تيکوشان در شماره جديد خود مصاحبهاى را با آقاى کامل نورانى فرد مدير کميته مرکزى سازمان خهبات ترتيب داده که توجه خوانندگان تیکوشان را بدان جلب مى نماييم.
١-سازمان ٣٢ سال از عمرش را سپرى نمود، امروز پس از اين تاريخ سازمان خهبات را چگونه مى نگريد?
سازمان خهبات تشکیلاتیست که در مرحلهاى از تاریخ جنبش آزادیخواهانه کرد بر اساس مجموعهاى از ضروریات وارد عرصه مبارزه گردید و همچنانکه شاهد هستيم اينک به مدت ٣٢ است براى نيل به اهداف و تحقق خواستههاى مردم کردستان متعهد و مستمر است. با نگاهى به گـذشته و حال و چشم انداز پيشرو به عقيده من خهبات جريانى ملى بوده که رو به جلو گام برداشته و اين روند توسعه نيز ادامه دارد. صداقت و راستى سنگ بناى مواضع و برنامههايش بوده و در اين مبارزه همهگير، تاريخى پر افتخار و پر دستاورد و حماسههاى دليرى را به ثبت رسانده است. خۆشبختانه با مواضع و رفتار اصوليش يارى رسان جنبش عمومى بودهو هيچ گاه به مبارزه مردم کردستان آسيب نرسانده و منافع عمومى و ملى سرخط فعاليت و برنامههايش بوده است و صد البته بخش وسيعى از اين تاريخ پر افتخار را مقروض جناب ماموستا سيد جلال هميشه جاويد موسس سازمان خهبات هستيم. به عقيده من اين خط فکرى ضرورتهاى ماندگاريش انکار ناپذير بوده و بر همين استدلال هم جايگاه مردميش رو به افزايش خواهد بود. البته بی کم و کاستى هم نبوده و هميشه در راستاى رفع مشکلات و کاستيها تلاش نمودهايم و اميدواريم در آينده بر همه مشکلات غلبه نموده و همچون گـذشته به مردم کردستان و جنبش آزاديخواهانه ملى خدمت کنيم.
٢ـ خوانش شما براى اوضاع ايران و حاکميت آخوندى از جوانب سياسی و اقتصادى و اجتماعى چيست?
اوضاع کنونى ايران در بحرانى ترين شرايط تاريخ حاکميت آخونديست. براى نمايش اين بحران رو به افزايش مى توان از سه جهت داخلى و سيستم داخلى حاکميت و در سطح بين المللى آنرا مورد خوانش قرار داد. در سطح داخلى ايران به علت افزايش مشکلات اجتماعى و اقتصادى و سياسی که بی ترديد همه اين مشکلات در اثر سياستهاى اشتباه حاکميت به وجود آمدهاند، چالشهاى بسيار جدى براى حاکميت و مردم ايجاد نموده است. با نگاهى سطحى به اوضاع اقتصادى ايران پس از تحريمهاى بين المللى و اجراى طرح شکست خورده هدفمندکردن يارانهها و افزايش روزافزون گرانى، بيکارى، تورم، تعطيلى مراکز تولیدى بزرگ و کوچک، فرار سرمايهها و خالى شدن صندوق ذخيره ارزى کشور به خاطر برداشتهاى بيش از حد و واردات کلان و در برابر کمترين صادرات و همچنين کمکهاى کلان به گروههاى تروريستى همپيمان منطقه و گسترش فقر و فقدان افقى روشن، عمق فاجعه و بحران نمايان مى گردد. بی ترديد اين اوضاع، سيستماتيک تأثيرات مخربی بر روى جامعه خواهد گـذاشت و به همانگونه نيز مشکلات و آسيبهاى اجتماعى گسترش خواهند يافت و اين شرايط زمينه را براى رشد جرم و ناهنجاری در جامعه مساعد مى کند. اين مشکلات از يک سو و مشکل نبود آزاديهاى فردى و جمعى و محدوديت و فشارهاى بيش از اندازه حاکميت براى سرکوب هر صداى مخالف و محدوديت نمودن آزادييهاى اوليه مردم تحت عنوانهاى متفاوت، فضاى را ايجاد نموده که مردم به کلى از حاکميت متنفر شده و اگرچه همکنون سکوتى بر جامعه غالب است، اما شرايطى را ايجاد نموده که تنفر و انزجار تودههاى مردم روز به روز افزايش يافته و در نهايت به روى حاکميت آخوندى منفجر گردد. از سوى ديگر در سطح سيستم داخلى حاکميت نيز، مشکلات و گرفتاريها در حال گسترش هستند و همچنانکه شاهد بوديم هنوز به قول خودشان جريان فتنه پايان نيافته بود که روندى ديگر تحت عنوان جريان انحرافى با سرکردگى احمدى نژاد و نزديکانش سر برافراشته و مشکلات را در درون نظام عميق تر نمود. از سوى ديگر در سطح بين المللى نيز رژيم آخوندى بيش از هر زمان ديگر منزوى گشته و حاکميت آخوندى به عنوان تهديدى براى جامعه جهانى قلمداد مى گردد و از جانب اکثريت قدرتهاى جهانى مورد تحريم قرار گرفته و در تازهترين نمونه هم کشور کانادا ارتباطات ديپلوماسی خود را با ايران پايان بخشيد. در مجموع اين تجزيه و تحليلها تنها اين نتيجه کسب مى شود که رژيم آخوندى در حساس ترين مرحله تاريخى خود قرار دارد و بسيار دشوار است رژيم قادر به رفع همه اين مشکلات باشد.
٣ـ بر اساس وضعيت بحرانى حاکميت احتمالا سرنگونى رژيم نزديک باشد، آيا همه احتمالات براى تغيير در ايران موجود و شما آينده ايران را چگونه مى بينيد?
حاکميت کنونى ايران در حال حاضر به مثابه قطارى مى ماند که از ريل اصلى خود خارج شده باشد و همچنانکه بدان اشاره کردم بسيار بعيد به نظر مى رسد رژيم قادر به کنترل اوضاع وخيم موجود باشد، به همين خاطر منطقى به نظر مى رسد که به مرحله پس از رژيم آخوندى و تغيير و تحولات بنيادين بيانديشيم. تحقق اين مهم مى تواند طى چندين سناريو صورت پـذیرد. به عقيده من همه احتمالها و سناريوها براى تحقق تغيير مى تواند اجرا گردند. بيشتر گزينهها به پارادیم زمان مرتبط هستند بدين معنى که هر کدام در زمان مشخصى احتمال اجراى آن بيشتر خواهد شد. گزينه حمله نظامى خارجى که يکى از گزينهها بوده و درحقيقت گزينهاى ناپسند ، بدين ارتباط دارد که حاکميت ايران تا چه اندازه در راستاى رسيدن به سلاح اتمى مسر بوده و از خواستهاى جاهطلبانه خود عقب نشينى نخواهد کرد. نبايد ترديد کنيم که تا چه ميزان رژيم به سلاح اتمى نزديکتر گردد بههمان اندازه نيز خطر جنگ و حمله نظامى بالا مى گیرد. سناريوى ديگر مى تواند کودتاى در داخل سيستم حاکميت و يا قيام مردم همچون قيامهاى اخير منطقه باشد که به احتمال زياد با استمرار اين وضعيت بحرانى اقتصادى و اجتماعى و سياسی تغيير از طريق خروشيدن مردم بسيار نزديک خواهد بود. تا جاى که به سياست سازمان برمى گردد سازمان خهبات از تغيير در داخل ايران و با دستان ملتهاى ايران حمايت نموده و براى تحقق اين مهم در تلاش خواهد بود.
٤ـ نقش مبارزه کرد در اين معادله را چگونه مى بينيد و لزومات مبارزه همکنون چيست? آيا کرد خود را براى هر رخدادى آماده نموده و مى تواند در چنين شرايطى به سود منافع کرد از فرصتها استفاده نمايد?
بی ترديد ملت کرد نيز همچون نيروى آزاديبخش با سابقه طولانى مبارزه براى آزادى و يکى از شرکای که براى سرنگونى حاکميت کنونى ايران در تلاش است، نقش و جايگاه ويژه خود را خواهد داشت در موفقيت اين پروسه اگر احساس مسئوليت بيشتر و روح همکارى و اتحاد بيشتر حامى آن باشد. ملت کرد يکى از ملتهاى است که بيشترين قربانى را در راه مقابله با حاکميت آخوندى داده و داراى قضيه اى سياسی و ملى و مشروع است که قضيه تحقق حقوق ملت کرد در کردستان ايران و برقرارى دمکراسيست. به عقيده من عليرغم اينکه اين آمادگى لازم هنوز ايجاد نگشته تا بتواند به بهترين شکل ممکن از فرصتهاى پيشروى در راستاى منافع ملتمان استفاده نمايد، اما با اين حال هنوز هم چند قدمى از مردمان ديگر جلوتر است. بزرگترين ضرورت و پيش شرط هر گونه اقدامى اتحاد داخلى و همکارى نيروهاى کردستانى با همديگر است. آيا براى نيل به اين پيش شرط کارى صورت گرفته، بايد گفت تا کنون ، کار جدى صورت نگرفته و اگر اقدامى هم در اين راستا صورت گرفته باشد در عمل حاصلى در برنداشته است.
٥ـ آيا سازمان خهبات در اين رابطه وظيفه خود را به جاى رسانده و چگونه?
بی ترديد سازمان خهبات همچون نيروى مسئول در جنبش خلق کرد در اين رابطه تلاش و تأثيرگـذار بوده است. هم از فراخوان نيروهاى ديگر استقبال نموده و هم طرح و برنامه براى اتحاد نيروها ارائه داده است. ما طرحى ١٠ مادهاى را به همه احزاب کردستان تقديم نموديم که مى توانست به سنگ بناى اتحادى فراگير تبديل شود، اما متأسفانه مورد استقبال همگانى قرار نگرفت. من بر اين عقيدهام که جهتى اگر منفرد تماما و بدون کاستى وظايف خود در اين زمينه به جاى رسانده باشد، هيچ چيزى را از مشکل اساسی کم نخواهد نمود. لازم است اين ذهنيت بر تمامى نيرو و جريانهاى سياسی انقلابی کوردستان غالب شود و همه منافع حزبی خود را کنار گذاشته و به منافع عمومى و ملى بيانديشند. تنها بدين شيوه ممکن است پيشرفتى حاصل گردد. ما قبلا هم شاهد تلاشهاى ٤ گروهى و ٣ گروهى و يا دو حزبی براى اتحاد و همکارى بودهايم، اما به عقيده من هيچکدام از اين تلاشها تأثيرات آنچنانى نداشته و در سطح نياز و ضروريات نبودهاند. تنها اتحادى مى تواند معنى دار باشد که فراگير و نمایندگى تمامى احزاب در آن حضور به هم رسانند.
٦ـ آقاى نورانى فرد خوانش شما در رابطه با جنبش کرد در کردستان ايران چيست و آيا گامهايتان همسو بودهاند با الزامات و ضروريات ?
به باور من جنبش کرد عليرغم همه کاستيهاى موجود، در کل جنبشى موثر و زنده است. چرا مى گويم زنده، چونکه هنوز توانايی اثربخشى و تحرک افراد جامعه کردستان را داراست و در مقابل هم اثر پـذير بوده و آحاد جامعه بر تصميمات احزاب تأثيرگـذار بودهاند. به مفهومى ديگر جنبش کرد روندى جدا از جامعه کردستان نبوده و در مجموع نهادها و مراکز و افراد جامعه جنبش کرد به وجود آمده است. نيروهاى انقلابی از جامعه تأثير گرفته و به همان طريق بر مردم و جامعه تأثير مى گـذارند و در نتيجه اين پروسه، اقدام اجتماعى و سیاسی شکل مى گردد. اما نسبت به این بخش از پرسشتان که آيا گامهايمان همسو با لزومات عصر بوده بايد گفت نخير متاسفانه هنوز هم شمارى از مشکلات حاشيهاى گريبانگير جنبش است و صد راه همسويی و همخوانى رفتار و تصميمات نيروهاى سياسی با شرايط عصر هستند.
٧ـ توافقنامه اخیر ٢ نیروى سياسی کردستان را در راستاى نزديکتر گشتن به اهداف مى نگريد يا برخلاف و در جهت دورى آن?
به عقيده من اين توافقنامه قدمى رو به جلو و ٢ قدم به عقب بود. در ارتباط با اينکه پس از تاريخى پر فراز و نشيب اين ٢ جريان سياسی امروز تفکرى بر تصميم و مواضعشان غالب است که توافقنامه حاصل آن خواهد بود، مى توان همچون پيشرفتى در کار حزبيشان بدان بنگريم. اما اينکه اقدامشان تنها منحصر بدان ٢ حزب بوده، من هيچگونه پيشرفتى در جنبش عمومى ملى کردستان ايران در ان نمى يابم و حتى اين متود کارى یادآور تاريخ گـذشته در ابعاد ديگرى که در آن انکار ديگرى در جريان بود و ارزشهاى دمکراسی نقض مى گشت و نفس همزييستى بسيار پايين بود و همچنين تقسيمات زود هنگام و انکار نيروهاى سياسی موجود در کردستان بران غالب بود، مى باشد. صرفنظر از این واقعيات قضيه کرد قضيه اى همگانى و کردستانى است و با آحاد مردم کردستان در ارتباط است و نمى توان یک نيرو یا دو نيرو نقش برادربزرگى و نمايندگى همه جريانات کردستان را به تنهايی برعهده بگيرند و در مقام نماينده کرد در رابطه با سرنوشت و آينده کردستان تصميمگيرى کنند. اميدوارم محاسبه من اشتباه بوده و همه با احساس مسئولیت بیشترى به استقبال مسئله اتحاد برويم و نفس همکارى و برادرى بر امورات و تصميماتمان غالب باشد
٨ـ منطقه طى مدت ٢ سال گذشته تحولات چشمگيرى در تغيير سيستمهاى حکومتيش را شاهد بود، اين روند ادامه دارد و همکنون کشور سوريه با شرایط حساسی روبرو است? به نظر شما چرا با اینکه مردم سوريه قربانیهاى بیشمارى را در راه آزادیشان بخشیدهاند اما فاصله دست یافتن به آزاديشان بسيار طولانى گشته است?
درست است بر اساس آمار و شواهد تا کنون بيش از ٢٦ هزار تن توسط رژيم بشار اسد کشته شدهاند، اما باز هم سرکوب و جنایات ادامه دارد. این به اين علت است که در این کشور تنها رژيم بشار اسد و مردم ناراضى بازیگر اين معادله سیاسی نیستند. بلکه مجموعهاى از کشورها با منافع متفاوت در سوریه نقش دارند. هرچند نباید فراموش کرد که رژیم بشار اسد بسیار جنایتکار است، اما به عقیده من تداوم اسد بر جنایتهایش پس از یک سلسله ریزشهاى مقامات سیاسی و نظامى حزب بعث و پیشروى چشمگیر نیروهاى ارتش آزادى و کنترل چندین شهر بزرگ سوریه و عدم حمایت کشورهاى عربی و اکثر کشورهاى جهان با احضار سفیران و تعصیلى سفارتهایشان از این حکایت دارد که رژیم بشار اسد هنوز ناامید نگشته و مورد حمایت قرار مى گیرد. کشورهاى حامى سوریه عبارتند از روسیه، چین و رژیم ایران. روسیه تا کنون در چندین مورد تصمیمات شوراى امنیت سازمان ملل در راستاى توقف ماشین جنایت اسد را وتو نمود و حتى ناوهاى جنگى خود را در سواحل سوریا مستقر نمود تا این پیام را بفرستد که در صورت برافروختن جنگ روسیه هم بخشی از آن خواهد بود. همچنین رژیم ایران که کشور سوریه بزرگترین و استراتژی ترین دوست و همپیمانش تلقى مى شود از ارائه هر گونه کمک مادى و نظامى و فرستادن نیروهاى تروریستى و امکانات و فرماندهان جنگى دریغ ننموده است. کشور سوریه همکنون به نقطه ثقل برخورد منافع بین المللى و منطقه اى تبدیل شده و مجموعهاى از کشورها بر ماندن و رفتن بشار اسد شرطبندى نمودهاند، در میان هم تنها قربانى اصلى مردم ستمدیده سوریه هستند که بایستى در این آسیاب نابود شوند.