ماردین زاهدی
برترى خواهى غير مشروع و منفعت طلبی بر مبناى زير سلطه قراردادن ديگران موجب ميشوند که سردمداران و عواملشان به قهقرای ظلم و نادانی فرو روند و نشانه هایی دال بر تفاوت انسان عقب مانده و سلطه جو از انسان فهیمده را تفکیک میکند.
اینکه انسان نماهايى وجود دارند که برای منافع خود دست به جنایتها، کشتار, تسخیر, تصاحب, دزی و الى آخر ميزنند واقعیتی انکار ناپذیر بوده و هرگز نمیتوان آن برهه از تاريخ قديم و تاريخ معاصر را نادیده گرفت.
در سال ±¸۶۲ میلادی حدود±۶۰ سال پیش, ابراهام لینکلن شانزدهمین رییس جمهور امریکا اعلامیه آزادی برده ها و منع برده داری را اعلام کرد که یکی از بزرگترین تصميمات آزادی بخش در جهان بشمار می آید که شاید یکی از مهمترین دلایل ترور وی در سال ±¸۶µ نیز بوده است. قابل ذکر است که اغلب حرکتهای آزادیخواهانه و انسانی این گونه مورد هجوم قرار ميگيرند و سعی بر نابودی آنها شده است. همانگونه که پیشتر هم اشاره شد دلیل اصلی این جنایات منفعت طلبی اشخاص با دیدگاهای بسته و افکار پوچ قلمداد میشود.
دیدگاه های برده داری و یا منفعت طلبی در این دوره از تاریخ با وجود تغییرات بسیاری که در روش زندگی و طرز فکر مردم به جود آمده هنوز هم وجود دارد.
قبل از به قدرت رسیدن حاکمیت آخوندی و در دوران زمامدارى حکومت پهلوی نیز این تفکر در دربار رواج داشته و اساس و قانون گذاری حکومت بر آن پی ریزی شده بود.
تفاوتی که در آن زمان وجود داشت استفاده از نام رعیت به جای برده بود, اما در واقع ارباب هایی که از جانب حکومت منصوب میشدند به اندازه همان اربابهای برده دار از جنایت کردن اجتناب نمیکرند.
بدیهیست به واسطه برتری دادن تعدادى عوامل خود فروخته بر جامعه, این قشر دلخوش به حاکمیت بوده و نوکری حکومتی را که به آنها اجازه ظلم میدهد را قبول کنند. نظام شاه یکی از ظالم ترین نظامها بوده که در بحث های اتنیکی هیچ حقی برای هیچکدام از ملیتهای ایرانی که دارای زبانها و تاریخ مستقل است قائل نبوده و با سرکوب اقدام بە از بین بردن فرهنگ و تمدنهای این ملیتها کرده است. در واقع هرگز نمیشود اذعان کرد که اکثريت ملیت فارس راضی به این اقدامات فاشیستی بوده اند, اما برخی از عواملی که مصلحتشان در بقای آن رژیم بوده اکنون نیز با فعالیتهای تحریفی در حال دست و پا زدن برای نشان دادن و ترویج افکار فاشیستی خود در قالبی تازه تر با ترویج و استفاده از بحثهای راسیسمی هستند. اینها همان سلطنت طلبهایی هستند که خواستار بازگشت پسر شاه به قدرت بوده و مضحکانه در تلاش هستند تا با فریب و ریا کاری و توهین و زیر سوال بردن مبارزات مردم, بخصوص مبارزه برحق ملت کورد که بیشترین نقش را در سقوط شاه و همچنین مبارزه با سیستم و حاکميت مذهبى کنونی دارند به چالش بکشانند. ملت مبارز کورد و همچنین ملیتهای دیگر در ایران با روشن بینی و واقع گرایی به وضوح میدانند که اینگونه افکار ارباب و رعیتی و همچنین رفتارهای کانفورمیستی رضا پهلوی که هر روز در قالبی رخ عیان میکند و تنها به دنبال منفعت های شخصی خود بوده و هیچ ارزشی برای هیچکدام از این ملیتها قائل نمیباشد, دیگر رنگ باخته و هرگز جایی در مملکت نخواهد داشت.
همچنین تلاش این اشخاص نیز برای تخریب شخصیت های مبارز کورد چه در کوردستان ایران و چه در کوردستان عراق، نشان دهنده ترس و ضعف آنها از اسم کورد در هر يک از بخشهای کوردستان میباشد و راه به جایی نبرده و تنها دست و پا زدن در باتلاق عقاید محکوم به فنای خودشان است.
تفاوت حکومت پهلوی با رژیم آخوندی تنها در نوع تحمیل عقاید است, بر این مبنا که حکومت شاه تبعیض نژادی را بیشتر پیرو میکرد و رژیم آخوندی تبعیض دینی. حکومت آخوندی با رهبری خمینی جلاد و خط ولایت فقیه بسیار وحشیانه تر از رژیم ساقط قبلی پا به عرصه گذاشته و با فکریتی قرون وسطایی، عقاید مخالف خود را ددمنشانه سرکوب کرده و بیشتر از چهل است که این پلتفورمهای غیر انسانی را یدک میکشد.
در واقع هر دو يعنى سلطنت طلبها و طرفداران حاکميت آخوندى هر کدام به شيوه اى عليه مليتهاى ايران جنایت روا داشته اند و پشیزی برای انسانیت و مردمان خود ارزش قائل نبوده و تنها در راستای توسعه افکارشان گام برمیدارند.
واقعیت امر و هدف از ایراد این مطلب یادآوری تاریخ و عنوان کردن واقعیات برای اندیشیدن بهتر در مورد حکومتی است که به زودی و بعد از سقوط این حکومت منحوس پا به عرصه میگذارد. حکومتی مردمی که از جانب مردم و با رای مردم و برای خدمت به تمامی ملتهای ایران و کوردستان با صلح و مسالمت برپا خواهد شد.