هوگر
این روزها سریال خسته کننده و بی فرجام مذاکرات هسته ای در وین نه جذابیت خاصی برای رسانه ها دارد و نه میل چندانی را در طرفین برای رسیدن به تفاهم برانگیخته است. بی رمق و پادرهوا همچنان برزخی که رژیم در آن گرفتار شده است و فقط شوک های اساسی می تواند این توافق را به سندی رضایت بخش برای کشورهای غربی تبدیل کند و گرنه وضعیت برجام نیز مانند موجودیت رژیم وخیم است و برای این حکومت در حال احتضار شوک های قوی نیز بمنزله مرگ می باشد. در سال 2015 و بدنبال تاثیر گذاری تحریم های اقتصادی و بین المللی علیه رژیم ایران، پس از بیست ماه مذاکرات کج دار و مریز اتحادیه اروپا و اعضای شورای امنیت با رژیم ایران بر سر محدودسازی فعالیت های هسته ای، سندی را تحت عنوان برنامه جامع اقدام مشترک Comprehensive Plan of Action Joint موسوم به برجام به تصویب رساندند که رژیم ایران را ملزم به انهدام بسیاری از دستگاه های غنی سازی اورانیوم (سانتریفیوژ) و کاهش سطح غنی سازی می کرد، همچنین آژانس بین المللی انرژی اتمی IAEA را نیز موظف به نظارت های مستمر جهت راستی آزمایی از فعالیت های هسته ای رژیم کرده و هر چند ماه یکبار گزارش آژانس مبنی بر اجرای تعهدات مفاد برجام توسط رژیم ایران به اعضاء ارائه و بصورت پلکانی مراحل تعلیق یا رفع تحریم های اقتصادی به اجراء در می آمد که یکی از تأثیرگذارترین اقدامات ذیل تحریم های بین المللی عدم امکان فروش نفت و محدود سازی دسترسی مراکز بانکی و مالی رژیم به سامانه سوئیفت (SWIFT) بود. این سند پس از چندی به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید و بعنوان قراردادی بین المللی، سازو کاری را مشخص نموده که در آن رژیم ایران را از دستیابی به غنی سازی اورانیوم و ساخت سلاح اتمی باز می دارد. در این قرارداد تاکید شده که خروج هر یک از اعضای غیر ایرانی از برجام بمنزله توقف اجرای آن و عدم التزام رژیم نیز به اجرای برجام منجر به فعال سازی مکانیسم ماشه یا همان بازگشت کلیه تحریم ها می شود.در سال 2018 دولت ترامپ از این معاهده خارج شد و اجرای مکانیسم ماشه را اعلام کرد. دولت جمهوری خواه ترامپ بدلیل تخلفات رژیم در برجام منجمله کشف چند سایت اتمی سری و کشف اورانیوم با سطح بالا در سایت پارچین و عدم تعهد رژیم به مفاد (ظاهرا٠‹ شفاهی) و جانبی برجام مبنی بر پرهیز از ایجاد تنش در منطقه و توقف اقدامات تروریستی و همچین تهدید مستمر اسرائیل و متحدین آمریکا در منطقه، خواهان بازنویسی و عقد قراردادی جدیدی سوای از برجام بود.ضمن اینکه دولت ترامپ معتقد بود که جدول زمانی تعیین شده برای پایان غنی سازی با سطح 3 درصد رو به پایان بوده و طبق مفاد برجام رژیم می توانست به افزایش غنی سازی اورانیوم اقدام کند. همین نکته موقتی بودن برنامه جامع مشترک بین ایران و کشورهای طرف مذاکره را ثابت می کند و در هر حال برای عدم ساخت سلاح هسته ای توسط رژیم، غرب باید به ابتکاری در این زمینه دست می زد.آنچکه دولت ترامپ متوجه شده بود عدم التزام رژیم ملاها به تعهدات بین المللی و پنهانکاری های مستمر در موضوع هسته ای و ادامه سیاست های مخرب قبلی پس از دریافت دلارهای دولت اوباما بود. منجمله اینکه علیرغم قطعنامه 2231 شورای امنیت در مورد ممنوعیت فعالیت های موشکی( خرید،ساخت و آزمایش موشکهای دوربرد)، این رژیم همچنان به نقض این قطعنامه و سایر قطعنامه های سازمان ملل اقدام کرده بود.
بنابراین حتی با وجود تمایل زیاد دولت بایدن در بازگشت به برجام، بدلیل اقدامات ریاکارانه و نقض مداوم تعهدات بین المللی و اقدامات اخیر توسط رژیم در افزایش سطح غنی سازی، بازگشت به برجام بدون وضع برخی قوانین سختیگرانه، مشکل و پیچیده شده است.
در این اثنا طرفین هر چه به زمان وصول توافق نزدیکتر می شوند پیچیدگی های خاص برجام نیز به مسائل اساسی و بین المللی گره می خورد. شوک های پیش رو همگی نشان از جدی تر شدن عزم کشورهای غربی برای ملتزم کردن رژیم به مقررات بین المللی است و تحمیل هر خواستی از سوی غرب به رژیم بمثابه یک شوک ویرانگر پیکره نظام آخوندها را به لرزه در می آورد. برای همین احتمال دارد احیای برجام به بن بست برسد و یا توافقی موقت و نمایشی منعقد شود، چون :1- در روزهای اخیر چند نفر از اعضای وزارت خارجه آمریکا از تیم مذاکرات برجام رفته اند. این معنی خاصی دارد. آیا تیم مذاکراتی امریکا دارد از هم می پاشد? یا تغییرات عمده ای در نگرش دولت بایدن به توافق با رژیم صورت گرفته است. ظاهرا٠‹ تصمیمات جدی دولت بایدن خارج از اراده جناح مماشات گر هیات مذاکراتی امریکا است و دولت بایدن باید از سه گزینه احیای برجام، ترک مذاکرات و فعال سازی مکانیسم ماشه و یا انعقاد قراردادی موقت و جدید با رژیم یکی را انتخاب کند.2- رژیم باید بداند که بازگشت به برجام بمعنی وصول سریع به منابع مالی و دلارهای توقیفی نیست و راستی آزمایی های هسته ای گریبانش را برای دسترسی به منابع مالی و رفع تدریجی تحریمها خواهد گرفت. این موضوع برای رژیم بسیار ناخوشایند است، چون مقامات رژیم برای این به وین رفته اند که به توافقی سریع و نتیجه بخش (رفع تحریم ها و دستیابی به منابع بلوکه شده) برسند. ورود ارز به داخل ایران برای رژیم موضوعی فورس ماژور و حیاتی است و وعده نسیه و شروط گذاری غرب برای دسترسی محدود و زمانبر و مرحله به مرحله به منابع بانکی خارجی برای این برهه از حیات رژیم قابل تصور و تحمل نیست.3- احتمال احیای برجام به نفع رژیم و به زیان کشورهای منطقه است، برای همگان صلاح در اینست که برجام احیا نشود، بلکه تغییر ماهیت پیدا کند، چون دستیابی رژیم به سلاح اتمی ودلارهای آزاد شده کابووس ملت های خاورمیانه خواهدشد. بنابراین تجاوزات اخیر رژیم از حدود تعیین شده برجام در موضوعات فنی برای کشورهای دخیل قابل اغماض و چشم پوشی نیست.4- برجام ناقص بود، چون رژیم وعده داده بود که نگرانی غرب وکشورهای منطقه را بر سر موضوعات پر جنجال موشکی و تروریسم و تجهیز گروه های شبه نظامی را در منطقه (بقول حسن روحانی برجام ۲و ۳) برطرف نماید. دولت اوباما زودتر از موعد پولهای رژیم را آزاد کرد یعنی قبل از هرگونه اقدام عملی رژیم برای اجرای تعهدات شفاهی اش در مورد ورود به مقوله متعارف سازی اقدامات حکومتی و بین المللی و جناح تروریستی رژیم موسوم به (میدان) نیز با منابع آزاد شده خاورمیانه را به آتش کشید.5- قبلا هم اسرائیل اعلام کرده که تعهد امنیتی به آن کشور باید اساس هر توافقی با رژیم ایران باشد. امنیت اسرائیل برای دمکرات ها و جمهوری خواهان خط قرمز است، پس غنی سازی در سطح بالا قطعا٠‹ متوقف خواهد شد و به احتمال زیاد اینبار موضوعاتی نظیر موشک ها و پهبادهای رژیم و تجهیز تروریست ها درمنطقه به آن اضافه خواهد شد.6- امنیت عربستان و خلیج و عدم تهدید کانالهای انتقال انرژی و کالا و حفاظت از پالایشگاه های نفتی منطقه بخشی از مذاکرات برجام خواهد بود، این بمعنی عقب نشاندن رژیم از یمن و کنترل موشک پرانی های رژیم خواهد بود.7- کنگره آمریکا در دوره های قبل قانونی را تصویب کرده که دولت باید هر شش ماه یکبار اجرای مفاد تعهدآور رژیم را اثبات و به کنگره عرضه کند، علاوه بر اینکه هر گونه تخطی رژیم بمعنی توقف اجرای روتینگ برجام تلقی خواهد شد. عدم دسترسی رژیم به غنی سازی اتمی و اقدامات تروریستی و موشکهای بالستیک از خطوط تعیین شده کنگره برای تایید و ادامه اجرای برجام برای دولت های آتی امریکا خواهد بود.8- حتی دولت فعلی بایدن هم نمیتواند به رژیم ایران برای حفظ بلند مدت برجام تعهدی بدهد و یا همه تحریم ها را لغو کند، پس شرط و خواست رژیم برای ایجاد تعهد در دولت های بعدی چه جمهوری خواه و چه دمکرات امکان پذیر نخواهد بود.9- رژیم ایران در شرایط اقتصادی سختی قرار دارد، پیشبینی برای فروش نفت و مشتقات آن در بودجه سال آتی رژیم ظاهرا٠‹ چیزی در حدود 40 میلیارد دلار است و از این سهم اندک چیزی به اروپا و امریکا نخواهد رسید، بنابراین با وجود مراودات اقتصادی گسترده و توافقات بلند مدت اقتصادی ایران با چین و روسیه، امریکا و اروپا دلیلی برای چشمداشت و یا تعهد به حفظ اقتصاد رژیم نمی بینند.لپ کلام اینکه همه نشانه ها از شکست مذاکرات و یا جایگزینی برجام با توافقی موقت خبر می دهند که عمری کوتاه خواهد داشت و بطبع کشورهای غربی در موقعیتی مناسب زمانی را برای فراخواندن ژیم به عقد قراردادی جدید با خواست هایی متفاوت تر تعیین خواهند کرد، اما دیر یا زود قدرتهای بزرگ مهره سوخته خاورمیانه را تعویض خواهند کرد، مهره ای که دیگر آهی در بساط ندارد، قدرت بحران سازی اش بتدریج کمتر شده، اقتصادش ورشکسته و حاکمیتش مورد تنفر مردم ایران و ملت های منطقه واقع شده است.ظاهرا چند ماهی باید منتظر ماند و دید که آیا معادلات جهانی و تصمیمات قدرت های بزرگ جهانی چه نتیجه ای را در پس خود برای رژیم ایران دارد، اما آنچه پیداست اینست که قدرت های تصمیم گیرنده جهان نه تنها به تغییر ماهیت برجام و توافق جدیدی در زمینه هسته ای نیاز دارند، بلکه مشتاقند که بمنظور تسهیل در مبادلات کالا و انرژی در منطقه و امنیت اسرائیل و همچنین کنترل بحران های سیاسی و انسانی منطقه ناشی از فعالیت های تروریستی و موشک های بلند و کوتاه برد، تغییراتی را در رفتار رژیم ایران اعمال نمایند و این بمنزله قرار گرفتن غرب در تصمیمات سختی است که دیر یا زود علیرغم مصالح تجاری و سیاسیشان به آن اقدام خواهند کرد.