قرن بیستم، قرن حرکت تودهها تحت تاثیر نظریات مارکس(مارکسیسم(بود، حرکتهایی که ساختار بسیاری از جوامع و حکومتها را زیر و رو کرد. انقلاب بلشویکی اکتبر ±¹±· روسیه که علاوه بر جابجایی قدرت گام بزرگ دیگری در تغییر روند تاریخ برداشت... انقلاب ±¹´¸ مائو در چین یکی دیگر از حرکتهای مهم تودههای چپ که به معنی ظهور قدرتی جدید در عرصه ی جهانی بود.
بدون شک حرکتهای چپ تمام کشورهای دنیا را به طرق گوناگون تحت تاثیر قرار دادند،از جمله کشورهای جهان سرمایه داری که از سویی رو در روی چپ گرایی قرار گرفت و از سوی دیگر از نظریات مارکس جهت نقد و اصلاح ساختار اجتماع خویش استفاده کردند (به عنوان مثال جهت جلوگیری از شکل گیری حرکتهای رادیکال طبقه ی کارگر اقدام به ایجاد و تقویت سندیکاهای کارگری و بالا بردن سطح رفاه طبقه ی فرودست نمودند.(
این روند تغییرات بر کشورهای اسلامی نیز بی تاثیر نبود،کمونیسم در مرزهای کشورهای اسلامی بود و کم و بیش به این جوامع رسوخ میکرد،از سوی دیگر این کشورها یکی از منابع اصلی تامین انرژی برای کشورهای صنعتی به شمار میرفت و همچنین منطقه ی اسلامی سد محکمی در برابر رشد و حرکت کمونیسم به خاورمیانه و آفریقا بودند..(این دیوار کمربند سبز اسلامی خوانده میشد)..و به این دلیل کشورهای اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار شدند.
در چنین فضایی ترس از پیروزی گروههای چپ وابسته به شوروی و نهایتا از هم پاشیدن کمربند سبز اسلامی باعث شد غرب نسبت به حرکتهای اسلامگرا در ایران و همچنین حکومت های اسلامی انعطاف بیشتری نشان دهد و حتأی در برخی موارد به حمایت از اسلامگراها پرداخت(مانند حمایت از مبارزان اسلامگرا در برابر ارتش سرخ شوروی در افغانستان).نمونهای از انعطاف و حتأی حمایت از اسلامگراها در ایران انتقال آیت الله خمینی به فرانسه و قرار گرفتن وی در کانون توجه جهانی بود،این انتقال باعث شد که رسانهها بر وی تمرکز بیشتری پیدا کنند که در نهایت نتایج آن را دیدیم.
فروپاشی شوروی در دوران زمامداری گورباچف پایان دورهای در تاریخ جهان بود،این پایان،توجه غرب را به عوارض بازمانده از جنگ سرد متمرکز کرد._چین _ کشورهای بلوک شرق و قفقاز _ کشورهای آمریکای لاتین _ دیکتاتوریهای خاور میانه٠” و جمهوری اسلامی ایران که حالا در راس مخالفان ایالات متحده قرار داشت.
مدرنیته با تکیه بر سلاح خرد منتقد بنیادگرایان را به چالش کشید...اندیشیدن،شک کردن به باورها،و انتقاد از اوضاع موجود هدایای مدرنیته برای انسان معاصر بود.از سوی دیگر ارتباطات وسیع در سطح جهانی که در سایه ی رسانههای ارتباط جمعی،اینترنت و شبکههای اجتماعی دنیای مجازی میسر شده عرصه را هر چه بیشتر بر خرافه پرستی،افراطی گری و بنیادگرایی تنگتر کرده است،...
تمام اینها در شرایطی ست که پس از پایان جنگ سرد توجه جامعه جهانی و غرب به قدرتهای منطقه ای و گروهها و اندیشههایی جلب شد که میتوانست در آینده مشکلات بزرگی پیش روی صلح جهانی باشند،و غرب به ترتیب اولویت به اقدام عملی جهت خنثی سازی این خطرات پرداخت.
در گام اول جهت ایجاد حاشیهای امن به کشورهای بازمانده ی کمونیسم در اروپای شرقی و قفقاز پرداخت،و ساختار این کشورها در عرض چند سال با انقلابهای نرم یا انقلابهای رنگی دگرگون شد. همچنن در صربستان دست به اقدام نظامی زد که به برکناری میلوسویچ و نژاد پرستان صرب از قدرت انجامید.
اولویت دوم خاورمیانه بود که به دلیل منابع نفتی و همچنین به دلیل اینکه زادگاه تروریسم تشخیص داده شده بود برای غرب و منافع آنان و همچنین برای صلح جهانی خطری بلاشک بود و از این جهت مرحله دوم اقدامات عملی غرب بر روی این منطقه متمرکز شد،تصویب طرح نقشه ی راه،حرکتهای دیپلماتیک در عربستان و امارات، اقدام نظامی در افغانستان و عراق(که به دلیل خطرناک بودن بالقوه از اقدامات اولیه ی غرب بود)تحریمها علیه جمهوری اسلامی و سوریه و حمایت از حرکتهای مردمی در تونس، مصر و لیبی از جمله حرکتهای غرب هستند که جهت تغییر ساختار خاورمیانه انجام داده و یا از آن حمایت کرده است.
این گونه اقدامات غرب موافقان و مخالفان خود را دارد، بدون شک کسانی که منافع خود را در جریان چنین تغییراتی در مخاطره میبینند و یا امکان خودسری و قبضه کردن انحصاری قدرت از آنها گرفته میشود از شرایط جدید استقبال نمیکنند، این استراتژی غرب و در راس آن ایالات متحده را دخالت در امور کشورها مینامند و یا به این وسیله مدعی مبارزه و دشمنی غرب با اسلام میشوند، هنگامی که روسیه مسلمانان چچن را قتل عام میکرد سکوت کردند زیرا با منافع آنها در تضاد نبود و هنگامی که مسلمانان بوسنی و کوزوو با حمایت آمریکا به امنیت و خود مختاری رسیدند از در مخالفت در آمدند.
از این گذشته با نیم نگاهی به تاریخ میبینیم که عدم توجه و جلوگیری نکردن از خودسری و سرکشی دیکتاتورها نتایجی سنگین برای جهان در بر داشته است،جنگ جهانی دوم نمونه ی بارزی ست که نیاز به اقدام پیش گیرانه داشت،و در نهایت پس از تحمل هزینههای جبران ناپذیر انسانی بالاجبار با مداخله و اقدام مشترک جهانی به پایان رسید. بدون شک دنیا نمیخواهد آزمونی که هنوز چند دهه از آن نگذشته است را دوباره تجربه نماید.
استراتژی غرب پس از رهایی از جنگ سرد پیشگیری و رفع خطرات نزدیکی ست که در سطح وسیعی جهان و منافع کشورهای دموکراتیک را تهدید میکنند،گرچه الزاما تمام متحدان غرب حامی دموکراسی نیستند،(به عنوان مثال عربستان سعودی)، اما این کشورها خطری برای همسایگان خود محسوب نمیشوند و بیشتر نیاز به گذشت زمان دارند تا به مجموعه ی دموکراتیک جهان بپیوندند،از طرف دیگر با گذشت هر مرحله،عرصه بر دیکتاتورهای باقیمانده تنگتر میشود زیرا متحدان آنان کمتر و کمتر شده و این باعث میشود صدائی ضعیفتر در جهان باشند که به پایان خواهند رسید.
به نظر میرسد اقدام بعدی ایالات متحده در خاورمیانه ـ سوریه، حزب الله لبنان و در نهایت ایران را در بر خواهد گرفت،این پایانی برای اقدامات وسیع در خاورمیانه خواهد بود که ساختار قدرت در این منطقه از جهان را زیر و رو خواهد کرد، اقلیتهای ملیتی و مذهبی در ساختن خاورمیانه ی جدید نقش اساسی ایفا خواهند کرد...
اما بدون شک اقدامات غرب در خاورمیانه نه برای آنها و نه برای مردم منطقه کم هزینه نبوده است،تلفات نظامیان و غیر نظامیان و مردم بومی بسیار زیاد بوده و هست، اما نکته ی جالب توجه اینجاست که آمار تلفات در حین جنگ بسیار کمتر از دوره ی پایان جنگ است.این نشان میدهد که گروههای تندرو و احزاب رادیکال دلیل اصلی بالا رفتن تلفات انسانی در منطقه هستند و نه حکومتهای دیکتاتور.
با توجه به این مساله و نگاهی کوتاه به تاریخه ی این احزاب در مییابیم که این گروهها بیشتر اعضای خود را از میان اقشار کم سواد انتخاب کرده و از آنان جهت ترویج آشوب و افراطی گری بهر میگیرند،درگیریهای دولت مرکزی و شبه نظامیان طالبان و القاعده در افغانستان و درگیریهای ملیتی و مذهبی در کرکوک،موصل،بغداد و غیر در عراق به خوبی نشان از نفوذ ردیکالیسم در منطقه است.و این اتفاقی است که در ایران پس از گذر از حکومت اسلامی نیز امکان وقوع آن دور از انتظار نمینماید،بخصوص که ترکیب جمعیتی ایران شکل گرفته از ملل و مذاهب گوناگون است.
اما برای جلوگیری و پایین آوردن هزینه ی انسانی،و همچنین جهت جلوگیری از سواستفاده ی بنیادگرایان اسلامی و گروههای تندروی ملتها چه باید کرد?
همانطور که گفته شد میزان آگاهی جامعه و سطح افکار عمومی کلید این جریان است و افراطیون نیز از این مساله به خوبی آگاهند و از آن بهره میگیرند.
گروههای سیاسی و احزاب گرچه در بالا بردن سطح افکار عمومی بی تاثیر نبوده و نیستند اما در این مورد خاص بیشتر در حاشیه قرار می گیرند،چرا که اصولا رادیکالیسم بخشی از ساختار فکری و ایدئولوژیک احزاب به شمار میرود،احزاب سیاسی نماد خواستههای گروهی خاص یا ملتی هستند و پافشاری بر خواستهایشان به ماندگاری آنان کمک میکند،همانطور که مارکس معتقد است رادیکالیسم و پافشاری بر آرمانها باعث محبوبیت هر چه بیشتر یک حزب در بین حامیانش میشود،در نتیجه انعطاف پذیری چندانی از احزاب انتظار نمیرود،در چنین شرایطیست که رسالت و نقش طبقه ی روشنفکر،سازمانها و موسسات فرهنگی و در مجموع جامعه ی مدنی پر رنگتر و سنگینتر میشود.
روشنگری و بالا بردن سطح افکار عمومی یکی از اهداف و اصول هر سازمان فرهنگی محسوب میشود،گرچه گرایشات ملیتی و مذهبی بر جهت گیری و نحوه ی گفتمان درون ساختاری این گروهها بی تاثیر نبوده و نیست،ولی سمت و سوی اینگونه نهادها کنترل و هدایت نیروی مردم به سمت زبان دور از خشونت و افراطی گریست،نهادهای مدنی اصولا دور از اهداف آرمانی و ماجراجویانه به نفع گروهی خاص فعالیت نموده و در نتیجه از انعطاف پذیری بیشتری برخوردارند،و برای جلوگیری از درگیریهای ملیتی و خشونتهای فرقهای که وقوع آن چندان دور از ذهن نیست،می بایست به نقش جامعه ی مدنی بیشتر توجه شود،چرا که رشد جامعه ی مدنی مساوی با بالا رفتن سطح افکار عمومی و آگاهی در جامعه و در نهایت کاسته شدن از بار خشونت و افراطی گری در جامعه است.
با نگاهی به ترکیب مذهبی و ملیتی مناطق مختلف ایران، مناطق اصلی که پیش بینی میشود در صورت تضعیف قدرت انتظامی در مرکز دچار درگیریهای داخلی شوند را میتوان دریافت.سیستان و بلوچستان،آذربایجان و کردستاناز این دست میباشند،به عنوان مثال مناطق حاشیه ی دریاچه ی ارومیه که از دیرباز صحنه ی درگیریهای مذهبی(بین مسلمانان و مسیحیان) و درگیریهای ملیتی (بین اکراد و آذری ها) بوده و گروههای تندرو همچنان به ترویج خشونت در این مناطق دامن میزنند.
همانطور که میدانیم آنجا که گفتگو پایان مییابد اسلحه میداندار میشود،درگیریهای ملیتی منطقەای و خشونتهای فرقهای بدون شک جز هزینه ی سنگین انسانی برای مردم هیچ سودی نخواهد داشت.
بر اساس همین منطق و با توجه به شرایط این دوره ی زمانی و در نظر داشتن روند سریع تغییرات خاورمیانه،جمعی از روشنفکران و فعالین سیاسی و مدنی کرد با هدف ادای دین خویش نسبت به انسانیت و ملت خویش و کاستن از دردی که سالها با این مردم بوده و هست،بر آن شدیم تا به صورت سیستماتیک و برنامه ریزی شده در راستای کاهش تاثیر افراطیون و گروههای تندروی جناحهای مختلف وارد عمل شده و با ایجاد ارتباط بین اقشار مختلف جامعه در روشنگری و آگاهسازی مردم خویش بکوشیم،بر آیند این خواست درنهایت به شکل گیری جامعه ی صلح و توسعه ی کردستان(www.capk.eu ) انجامید.